چندسال پیش، ادارهی امنیت اجتماعی آمریکا آماری رو دربارهی موفقیت آدمها ارائه داد. توی این آمار، ذکر شده که اگه بهطور کاملا تصادفی، ۱۰۰ فرد آمریکایی رو که توی ابتدای مسیر زندگی حرفهایشون هستن، انتخاب کنی و زندگیشون رو زیرنظر بگیری، ۴۰ سال بعد میبینی که تنها یک نفرشون واقعا ثروتمند شده و داستان موفقیت خودش رو رقم زده. از ۹۹نفرِ باقیمونده، ۴ نفرشون وضع مالی خوبی دارن، ۵ نفرشون باید مدام به کارکردن ادامه بدن، ۳۶ نفرشون مردهن و ۵۴ نفرشون هم وابستگی مالی به خونواده و دوستاشون دارن. این آمار بهوضوح نشون میده اوضاع چندان درست نیست.
نکته اینجاست که اون یکنفر، چه چیزی رو میدونسته که ۹۹نفرِ دیگه ازش بیخبر بودن؟ آیا سبک زندگی خاصی داشته؟ آیا از مزایای پنهانی بهره برده؟
برای پیبردن به جوابِ این سوالات، هیچ راهی بهتر از خوندنِ داستان موفقیت بزرگان افراد موفق نیست؛ البته این داستانها بهوفور توی اینترنت وجود دارن، اما درست مثل همین آمارِ ادارهی امنیتِ اجتماعیِ آمریکا، ۹۹درصدشون هیچ انگیزهای رو در شخص خواننده ایجاد نمیکنن.
برای کسی که هدفش از خوندنِ داستان موفقیت ثروتمندان و بزرگان، انگیزهگرفتن برای حرکت بهسمت هدفش هست، خیلی مهمه که چه داستانی و از چه کسی روایت میشه. توی این مطلب، قراره ۷ داستان موفقیت کوتاه رو از افرادی بخونی که از عمیقترین درههای زندگی، به بلندترین قلههای موفقیت رسیدن و تاثیرات شگرفی رو روی خودشون و جامعه گذاشتن.
فارغاز اینکه هدفت از خوندنِ این داستانا، رسیدن به موفقیت مالی هست یا نه، توی این مطلب قراره روایتهایی رو دنبال کنی که وقتی این صفحه رو بستی، مثل یک بمب انرژی فقط دنبال تحقق اهدافت باشی.